«کریس گاردنر» منشانه رفتار کنید!
شاید دیدن این سکانس تو یه فیلم قرن بیست، شما رو ببره به گذشته های دور اما اشتباه نکنید این فیلم مربوط به کسی است که هم دوره خودمون هست. این سکانس جالب و حتی عجیب برا من کافی بود که بخوام بدونم این آدم گذشته و آینده و عملکردش چی بود و به کجا رسید؛ این آدم «در جستوجوی خوشبختی» بود و بهش رسید. ته همه تلاشهای روزمره ما هم میشه « در جستوجوی خوشبختی» اما باید دید میخواهیم بهش برسیم یا نه و اینکه راهی که انتخاب کردیم تهش کجاست. اگه آمادهاید موتورتون رو روشن کنید یا بزنید رو دور تند، جای درستی رو انتخاب کردید.
اگه مسیرتون به مطالب بورسی خورده باشه، قطعاً اسم «کریس گاردنر» شنیدید؛ مرد فقیری که یک شب در سرویس بهداشتی عمومی خوابید و حالا یکی ثروتمندان آمریکاست. شاید همین تیتر کلیشهای کافی باشه که مثل بقیه جمله ها و اسمهای روزمره از کنارش نگذریم. کریس الآن دیگه به عنوان کارآفرین و سخنران انگیزشی هم شناخته شده اما اینجا قرار نیست راجع به جزییاتش صحبت کنیم که البته اگر کنجاو بودید، پیدا کردنش کار سختی نیست.(۱)
اما یه آدم از فقیر بودن و بی پولی مطلق، در حالی که پدر بوده و به شدت دغدغه فرزندش رو داشته تغییر میکنه و همه چیز رو تغییر میده؛ این یه داستان نیست کریس هم یک آدم رویایی نبود. اتفاقا شرایطش خودِ خودِ ماییم که یه طوری پیش بریم که «در جستوجوی خوشختی» مون جذابتر و خارق العاده تر بسازیم.
درسته که شاید همه (یا اکثر) رسانه ها، بازار سهام را عامل موفقیت کریس گاردنر بدانند اما بنظر من ویژگیهای شخصیتی کریس چشمگیرتر بود؛ چراکه رقم آدمهایی که وارد بازار بورس شدند، کم نیست اما کریس گاردنر ها احتمالاً از انگشتان یک دست هم کمتر. میشه بدون تجربهی احتمالا تلخ خوابیدن در سرویس بهداشتی هم کریس گاردنر شد؛ فقط کافیه ویژگیهای اون رو تو خودمون ایجاد کنیم:
اشتباه کردن
کریس هم مثل بقیه اشتباه کرد. کل سرمایهاش رو داد و ۱۰ تا دستگاه تشخیص تراکم استخوان گرفت ولی خب خوب پیش نرفت و همسرش ترکش کرد و طعم ورشکستگی چشید. کریس هم مالیات و جریمهاش را به موقع پرداخت نمیکرد. اشتباه کردن ترس نداره، هر اشتباه یه درس داره همراهش؛ باید سعی کنیم، درسش رو یاد بگیریم. وگرنه که ما اصلا اومدیم که اشتباه کنیم. قطعاً یادمون نرفته که چه طور بیرانوند پنالتی رونالدو رو گرفت؛ فوتبالیها میدونند بیرانوند چه قدر اشتباه قبلش داشت و مسیر رو به پیشرفتش رو طی کرد.
تعامل اجتماعی
کریس اول از همه یه پدر خوب بود که شاید علاقهاش به پسرش از نیرو محرکههای قوی زندگیش باشه. اما این تعامل فقط به رابطه خونی محدود نیست. کریس وقتی با بورس آشنا میشه که جای پارک ماشینش رو به یه نفر که ماشین گرون قیمتی داره میده و به صورت گذرا یاهاش یه برخورد گرم میکنه و ازش میپرسه چه طوری میتونه مثل اون پولدار بشه و همین براش میشه راه ورود به بازار بورس. شاید بگید این میتونه به شانس آدم بستگی داشته باشه اما من میگم به قانون دوم نیوتن (قانون عمل و عکس العمل) ایمان بیارید. شاید بهتر بشه رکوردزنی تتلو از نظر میزان مخاطب تو شبکههای مجازی رو تو زندگی واقعیمون پیاده کنیم.
دایره توجه عمیق
کریس همه چیز رو خوب میدید؛ به دیوار نوشته شهر توجه میکرد، به ماشین رویایی فوق گرونی که نیاز به جا پارک داشت، به وجه مشترک پسرش که دلش میخواد فوتبال ببینه و مشتری که قراره بهش دستگاه فروشه و به هرچیز دیگه ای که اطرافش میگذشت و نتیجه شد قرار گرفتن تکههای پازل کنار هم دیگه که به نظر دیدنی میاد. کریس منشانه نگاه کنیم. شاید بهتر باشه از دوربین فیلمهای سیروس مقدم دنیا رو ببینیم؛ نماهای خاص و ساده که هست اما فقط بعضیها میبینند.
Non-stop بودن (بدون توقف)
یه قسمت از سکانسهای اوج فیلم، جاهایی هست که کریس داره برا امتحان آماده میشه؛ شبیه قصهها میره هر جایی که کوچکترین نوری هست تا بتونه درس بخونه. تکنیکهای جذابی که برای صرفه جویی تو وقتش و افزایش سرعت عمل کارش انجام میده تا زمان بیشتری رو برا پسرش بذاره، تلاشی که میکنه تا دو تا دستگاهی که به پولش نیاز داشت اما بر حسب اتفاق از دستشون میده، پیدا کنه و تعمیرشون کنه، تلاشی که برای دیدن رییس اون شرکت انجام میده؛ همه همه معنی واقعی «پشتکار» هست که خب شاید برا خیلیامون در حد شعار باشه. اجازه ندیم هیچی واسمون شاخ بشه.
زندگی مهندس گونه
بین بچههای مهندسی (و حتی روانشناسی) یه جملهای باب هست که میگه «من یک مهندسم و واسه من بن بست معنی نداره؛ یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.» کریس گاردنر یه مهندس واقعی بود؛ این مهارتش حتی تو فیلمش هم به وضوح دیده میشه از فنی بودنش تو تعمیر دستگاه تجهیزات پزشکی، از بازی ماشین که با پسرش داشت اون شبی که توی سرویس بهداشتی خوابیدن، از جاهای مختلفی که توی اون بازه سخت شبها خوابید تا حتی روشی که تونست با پسرش تو سالن vip فوتبال ببینه میشه یه مهندس تمام عیار دید که براش بن بست معنی نداره.
میشه بدون گذروندن یه شب تو سرویس بهداشتی هم تبدیل به کریس گاردنر شد؛ کسی که الان شده سخنران انگیزشی تا از آدمهایی که گذشتهای شبیه خودش دارند، آیندهای بهتر از خودش بسازه. الان دیگه مسیر مشخصه، وقتشه که شروع کنی اما نقطه شروع پیشنهادی ما صحبت کریس گاردنر هست:
درباره مهرناز سلطانی
نویسنده کتاب: ثروت نهفته در بورس ایران ،مدرس و مربی دوره های بورس و هوش مالی مقدماتی و پیشرفته ،بنیان گذار مجموعه همیار سرمایه ،تحلیگر و معامله گر بورس اوراق بهادار ،نویسنده روزنامه همشهری در حوزه بورس کارشناس رادیو اقتصاد سیما سخنران در سمینارها و همایش های مالی نگارنده بیش از 150 مقاله آموزشی در بازارهای مالی
نوشتههای بیشتر از مهرناز سلطانی
دیدگاهتان را بنویسید