در بررسی و محاسبه سود و زیان سهم به دنبال چه هستیم؟
چگونگی بررسی و محاسبه سود و زیان سهم
جامع ترین آموزش رایگان بورس در وب سایت همیارسرمایه (لطفا به صفحه اشاره شده مراجعه کنید)
در بررسی صورت سود و زیان در واقع به دنبال این هستیم که بینیم سود شرکت از چه مواردی تشکیل شده؟ چه هزینه هایی هستند که سود شرکت را کاهش میدهند؟ چه درآمد هایی هستند که میتوانند سود شرکت را افزایش دهند؟
اما در بررسی صورت سود و زیان به عنوان نمونه سود و زیان پتروشیمی پردیس را مشاهده می کنید که سرفصل ها و آیتم های درآمدی و هزینههای شرکت پتروشیمی پردیس را برای شما قرار دادیم.
برای دو سال ۹۴ و سال ۹۵ این اطلاعات را آوردیم . در قسمت مشخص شده “تجدید ارائه شده”در واقع گزارشهایی که حسابرسی میشوند ممکن است بعد از چند ماه یک سری اتفاقاتی در گذشته، در این اطلاعات مالی ثبت شده باشد و اکنون به این نتیجه رسیده باشند که این اطلاعات نیاز به اصلاح دارد بنابراین تجدید ارائه شده بعد از گزارش حسابرسی شده می آید و ممکن است که یک اندک تغییراتی در بعضی از این اطلاعات داده باشند به خصوص سال قبل که اینجا منظور سال ۹۶ است.
اما اولین آیتم از صورت سودوزیان درآمدهای عملیاتی شرکت است .
درآمد عملیاتی همان فروش هست که در سال ۹۵ این عدد بوده حدود ۱۷۰۰ میلیارد تومان و در سال ۹۴ این عدد بوده ۱۸۰۰ میلیارد تومان (اعداد به میلیون ریال نوشته شده اند). در خود گزارش عنوان کرده که اعداد به میلیون ریال هستند عددی که به میلیون ریال نوشته می شود یعنی شما باید ۶ تا صفر جلوی عدد قرار دهید تا تبدیل به ریال شوند و یکی از صفرها را اگر حذف کنید این عدد تبدیل به تومان می شود.
عددی که شما مشاهده می کنید برابر است با ۱۷۰۰ میلیارد تومان، یعنی فروش این شرکت ۱۷۰۰ میلیارد تومان است. یادداشت ۱۸ توضیح داده که فروش این شرکت از چه محصولاتی تشکیل شده .
اگر بخواهیم رجوع کنیم به یاد داشته ۱۸ باید به صفحات پایینتر برویم و یادداشت مورد نظر را پیدا کنیم.
این اعدادی که نوشته میشود همان اعداد یادداشت هستند.
در این گزارش یادداشت ۱۸ همان درآمد عملیاتی که ۱۷۰۰ میلیارد تومان بود و سال ۹۴ ۱۸۱۵ میلیارد تومان بوده است اما این درآمد عملیاتی یا فروش در اینجا به ما به تفکیک شده فروش داخلی و فروش صادراتی شرکت را نشان می دهد.
فروش داخلی این شرکت محصول اوره بوده و فروش صادراتی محصول اوره و آمونیاک بوده. چیزی که در اینجا برای ما خیلی مهم هست این است که ببینیم از این محصولاتی که شرکت می فروشد (که در این مثال اوره و آمونیاک است) کدام یک از این محصولات در مبلغ فروش از اهمیت بالایی برخوردار هستند؟
مثلاً اینجا فروش داخلی اوره گفته شده که مبلغی که فروخته ۳۰۰ میلیارد تومان بوده و فروش صادراتی اوره مبلغی که فروخته ۱۲۰۰ میلیارد تومان بوده است و فروش آمونیاک بوده ۱۷۵ میلیارد تومان پس جمع این سه عدد برابر میشود با ۱۷۰۰ میلیارد تومان پس از ۱۷۰۰ میلیارد تومان ۱۲۰۰ میلیارد تومانش از طریق فروش اوره صادراتی بوده است. چیزی که در این شرکت خیلی مهم هست فروش صادراتی است. یک نکته خیلی مهم که باید شما مد نظر قرار دهید این است که در بررسی این شرکت حتما به سراغ آیتم هایی که سهم خیلی بالایی در درآمدهای عملیاتی یا فروش این شرکت دارند بروید.
درآمدهای عملیاتی تفکیک شده به فروش داخلی و فروش صادراتی است.
فروش داخلی اوره است که مقدار ۴۸۵ تن و مبلغش هم حدود ۳۰۵ میلیارد تومان و فروش صادراتی هم اوره است که ۱۲۰۰ میلیارد است و آمونیاک هم ۱۷۵ میلیارد که جمع این دو عدد برابر با حدود ۱۴۰۰ میلیارد تومان می شود.
مجدد جلوی هر کدام از این فروش داخلی و فروش صادراتی یک یادداشت قرار داده شده است.
برای مثال ۱۸-۱ ؛ شما اگر در قسمت توضیحات که در قسمت پایین تر قرار دارد ببینید ۱_۱۸ توضیح داده که فروش داخلی شرکت به کجا بوده.
در این شرکت فروش اوره داخلی عمدتاً به شرکت خدماتی حمایتی کشاورزی که وابسته هستند به دولت و وزارت جهاد کشاورزی بر اساس نرخ مصوب هیئت وزیران بوده است پس میشود گفت یک بخش خیلی زیادی از نرخ فروش داخلی شرکت، دولتی است.
اما در یادداشت ٢_١٨ اوره صادراتی ،توضیح داده شده است که فروش صادراتی اوره و آمونیاک به کدام کشورها بوده و مبلغ هم به چه صورتی هست که در مبلغ ارزی مشاهده می کنیم که سهم کشورهای آسیایی بیشتر از کشورهای دیگر است.
اگر مجددی به سراغ صورت سود و زیان برویم، اولین آیتم درآمد شرکت است، دومین آیتم بهای تمام شده فروش است یا بهای تمام شده کالای فروش رفته که در اینجا نوشته بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی، یادداشتش هم شماره ۱۹است و عددش هم حدودا ۸۸۵ میلیارد تومان هست.
یک سال پیش این عدد بوده حدود ۸۷۸ میلیارد تومان.
بهای تمام شده کالای فروش رفته در واقع میخواهد بگوید که چه کالاهایی فروش رفته اند و آیتم دوم میخواهد به شما بگوید که تولید آن کالاها برای شرکت چقدر هزینه داشته. یعنی اگر یک تن اوره فروخته دقیقا برای شرکت چقدر تمام شده یا اینکه چقدر هزینه برده که یک میلیون تومان اوره را فروخته.
در نهایت سود ناخالص شرکت را به ما می گوید.
سود ناخالص یعنی چی؟
یعنی اینکه درآمد عملیاتی منهای بهای تمام شده.
یعنی فروش شرکت منهای هزینه تمام شده تولیدات محصولات آن شرکت که در نهایت میشود سود ناخالص.
از این لحاظ به آن میگویند ناخالص که یک سری هزینه و درآمدهای دیگر باید از آن کسر شود و اضافه شود تا اینکه به سود خالص برسیم.
یک سری نسبتهای مالی داریم که بعد حتما در مورد آنها صحبت می کنیم مثلا نسبت حاشیه سود که قطعاً شما شنیدهاید یا خواهید شنید بیان می کند که چند درصد از فروش شرکت سود بوده. یعنی این که سود ناخالص را تقسیم بر فروش میکنند.
اینجا اگر شما ۸۱۹ میلیارد را تقسیم بر ۱۷۰۰ میلیارد کنید عددی حدوداً شاید ۵۰% یا %۴۷-۴۸ را به شما نتیجه می ده.
۴۷-۴۸% یعنی اینکه شما از فروش شرکت ۴۷-۴۸ درصد سود است. یعنی اگر شرکت هزار تومان فروش داشته ۴۷۰ یا ۴۸۰ تومان سود بوده.
اما آیتم بعدی هزینه های فروش اداری و عمومی است. هزینه های فروش اداری عمومی معمولاً درشرکتهای بورسی چیزی که نرمال هست مبلغ ۵ درصد مبلغ فروش است. یعنی به طور میانگین شرکتهای بورسی حدود ۵ درصد از مبلغ فروش شان را بابت هزینه های فروش و اداری و عمومی می گذارند. مثل هزینه های تبلیغات و بازاریابی، هزینه های حمل و نقل کالای فروش رفته و هزینههای اداری مثل ملزومات اداری، حقوق و دستمزد کارکنان اداری که پرداخت میشود.
مبلغ هزینه های فروش و اداری اینجا ۷۵ میلیارد تومان هست که در مقایسه با سال گذشته که ۷۱ میلیارد تومان بوده افزایش حدود ۷۸ درصدی را داشته.
سایر اقلام عملیاتی یکسری مواردی هستند من جمله فروش ضایعات محصولی که تولید می کند یا اینکه سود و زیان تسعیر ارز که در این بخش مهمترین آیتم است.
در نتیجه جمع این دو عدد میشود ۸۴ میلیارد تومان. اعدادی که داخل پرانتز نوشته می شود یعنی اینکه آن عدد منفی است یا اینکه آن عدد هزینه است.
۸۴ میلیارد را اگر از ۸۱۹ میلیارد کسر کنیم برابر میشود با ۷۳۵ میلیارد تومان که سود عملیاتی است.
سود عملیاتی یعنی آن سودی که شرکت از محل عملیات و فعالیت های اصلی خودش می تواند کسب کند.
سر فصل بعدی که کسر میشود هزینههای مالی شرکت است.
هزینههای مالی همان هزینه بهره هست اگر به بانک مراجعه کرده باشید یا وام دریافت کرده باشید موقع تسویه وام، شما در واقع یک بخشی را بابت اصل آن وام به بانک پرداخت می کنید و و یک بخشی بابت فرع وام یا سود آن وام نام دارد پرداخت می کنید. اصل وام داخل صورت سودو زیان میآید اما فرع وام یا همان سود اقساطی که پرداخت می کنید به عنوان هزینه های مالی یا هزینه های بهره در صورت سود و زیان شناخته می شود.
سود و زیان عملیاتی
سود و زیان عملیاتی
یک جزء مهم برای تعیین سودآوری یک شرکت، سود عملیاتی یا حاشیه سود عملیاتی است. کسبوکارها معمولاً از این محاسبه برای تعیین سودآوری عملیاتی خود و ایجاد معیاری برای مقایسه عملکرد خود با رقبای بازار استفاده میکنند. دانستن اینکه این فرمول چگونه کار می کند و نحوه استفاده موفقیت آمیز از آن می تواند درک سلامت اقتصادی سازمان خود و کشف زمینه های فرصت های بیشتر را برای صاحبان مشاغل کوچک و متخصصان آسان تر کند.
سود و زیان عملیاتی یک سازمان عبارت است از مقدار پولی که پس از کم کردن مواردی مانند هزینه های عملیاتی، هزینه های روزانه و بهای تمام شده کالاهای فروخته شده از درآمد خود باقی می ماند.
فرمول محاسبه سود عملیاتی
سود عملیاتی = درآمد – هزینه های عملیاتی – بهای تمام شده کالای فروخته شده – هزینه های روزانه (مانند استهلاک و استهلاک) است.
سود عملیاتی مهم است زیرا به کسب و کارها کمک می کند عملکرد مالی خود را ارزیابی کنند.
سود عملیاتی کل درآمد حاصل از عملیات یک شرکت قبل از محاسبه مواردی مانند مالیات، هزینه بهره و سایر هزینه ها است. این عدد معمولاً در صورت سود و زیان به عنوان یک جمع فرعی نشان داده می شود.
توجه به این نکته مهم است که این محاسبه همیشه با جریان نقدی یک تجارت برابر نیست. در عوض، این تصویری است از پتانسیل سودآوری یک شرکت قبل از محاسبه سایر هزینه ها.
سود و زیان عملیاتی همچنین هنگام مقایسه یک کسب و کار با سایر شرکت های مشابه در همان صنعت مفید است. این فرمول می تواند سودآورترین شرکت ها را برجسته کند و به روشن شدن دلیل موفقیت برخی شرکت ها و عدم موفقیت برخی دیگر کمک کند.
سایر هزینه ها درآمدها و فعالیتهای غیرعملیاتی:
سایر هزینهها درآمدها و فعالیتهای غیرعملیاتی نیز میتوانند هزینههایی باشند که به عنوان بخشی از فعالیتهای غیرعملیاتی شرکت بروز میکنند یا به درآمدهای غیرعملیاتی مرتبط هستند. این هزینهها معمولاً به عنوان هزینههای اداری، مالی، حقوقی و سرمایهگذاریهای غیرعملیاتی و همچنین هزینههای مرتبط با فعالیتهای غیرمعمول شرکت شناخته میشوند. در ادامه نمونههایی از آنها را ذکر میکنم:
سود قبل از بهره و مالیات
سود قبل از بهره و مالیات، سود شرکت را از عملیات خود اندازه گیری می کند. استفاده از سود قبل از بهره و مالیات محدود به محاسبه آن نیست. با این حال، هنگام محاسبه نسبت های مالی نیز به عنوان ورودی استفاده می شود
مانند حاشیه عملیاتی، پوشش بهره و غیره. همچنین برای محاسبه درجات اهرم های مختلف، باید EBIT را محاسبه کنیم.
تعیین یک استاندارد صنعتی به عنوان معیار در حین مقایسه هر معیار مالی دو شرکت مهم است. صرفاً مقایسه سود عملیاتی دو شرکت کافی نیست زیرا به سرمایه گذار در مورد پتانسیل درآمد شرکت در مقایسه با سایر شرکت هایی که در همان صنعت کار می کنند نمی گوید.
همچنین لازم است ضمن ارزیابی شرکتهای بالقوه سودآور و مقایسه سالهای قبل با سال جاری، روند ایجاد کرد تا بررسی شود که آیا روندی وجود دارد یا خیر.
سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) یک معیار مالی است که نشان میدهد چقدر سود شرکت قبل از کسر بهره و مالیات تولید کرده است. این معیار به تعدادی هزینه و درآمد مستقیماً مرتبط با فعالیتهای عملیاتی شرکت توجه میکند و در واقع نشان میدهد چقدر سود تولیدی شرکت است که هیچ تأثیری از بهره و مالیات نداشته باشد.
برای محاسبه سود قبل از بهره و مالیات، از فرمول زیر استفاده میشود:
EBIT = سود ناخالص – هزینههای عملیاتی
سود ناخالص معمولاً شامل درآمدهای عملیاتی شرکت است که شامل فروش محصولات و خدمات، ورودیهای نقدی از سرمایهگذاریها و سایر درآمدهای عملیاتی است. هزینههای عملیاتی شامل هزینههای مستقیم تولید، هزینههای فروش و بازاریابی، هزینههای تحقیق و توسعه و سایر هزینههای مربوط به عملیات شرکت میشود.
سود قبل از بهره و مالیات معمولاً به عنوان یک نشانگر اصلی در تجزیه و تحلیل مالی استفاده میشود تا عملکرد عملیاتی شرکت را ارزیابی کند و پتانسیل تولید سود شرکت را نشان دهد. این معیار میتواند در مقایسهی عملکرد شرکتهای مختلف در یک صنعت یا در طول زمان مورد استفاده قرار گیرد.
هزینه های غیرعملیاتی
هزینه های غیرعملیاتی بخشی طبیعی از اداره یک کسب و کار هستند و اگر به آن توجه شود، یک مشکل بالقوه است. در حالی که متحمل شدن هزینههای غیرعملیاتی مرسوم است، شرکتها باید بهدقت برنامهریزی کرده و عملیات خود را برای محاسبه آنها تنظیم کنند.
در نهایت، درک نحوه عملکرد هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی می تواند به شما در مدیریت بهتر بودجه در آینده، بهینه سازی سرمایه گذاری ها و هزینه های خود در طول زمان کمک کند.
هزینههای غیرعملیاتی هزینههایی هستند که مستقیماً به فعالیتهای عملیاتی شرکت مرتبط نیستند و بیشتر به عنوان هزینههای فرعی یا هزینههای عمومی شناخته میشوند. این هزینهها نشأت خود را از عواملی مانند مدیریت، تصمیمگیریهای استراتژیک، مالکیت و سرمایهگذاریها میگیرند. برخی از نمونههای رایج هزینههای غیرعملیاتی عبارتند از:
هزینههای بهره و سود: شامل هزینه بهره برداشت شده از وامها و سرمایهگذاریها، هزینه بهره برداشت شده از اوراق قرضه و سود پرداخت شده به سهامداران و صاحبان سهام است.
هزینههای مالیاتی: شامل مالیات بر سود شرکت و سایر مالیاتهای مربوط به فعالیتهای غیرعملیاتی مانند مالیات بر مالکیت و مالیات بر سرمایه است.
هزینههای حقوق و دستمزد مدیران ارشد: شامل حقوق و دستمزد مدیران اجرایی، اعضای هیئتمدیره و سایر مدیران ارشد شرکت است.
هزینههای قانونی و استشاری: شامل هزینههای مربوط به خدمات حقوقی، مشاوره حقوقی، حقوق پروندههای قضایی و دیگر خدمات حقوقی و استشاری است.
هزینههای تبلیغات و بازاریابی: شامل هزینههای مربوط به تبلیغات، تحقیقات بازار، ترویج و تبلیغات محصولات و خدمات شرکت است.
هزینههای آموزش و توسعه: شامل هزینههای مربوط به آموزش کارکنان، تحقیق و توسعه محصولات و خدمات جدید و سایر هزینههای مربوط به بهبود فنی و علمی شرکت است.
این فقط نمونهای از مثال هزینه های غیر عملیاتی است و ممکن است هزینههای دیگری نیز وجود داشته باشد که با ویژگیهای خاص صنعت یا شرکت مرتبط باشند.
تفاوت بین هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی چیست؟
هزینه های عملیاتی هزینه هایی هستند که به طور مستقیم با اداره کسب و کار مرتبط هستند. با این حال، آنها شامل هزینه های کالاهای فروخته شده (COGS) نمی شوند که معمولاً به صورت جداگانه در صورت درآمد یک کسب و کار ذکر شده است.
سایر درآمدها و فعالیتهای غیر عملیاتی:
سایر درآمدهای غیر عملیاتی یکسری درآمد و هزینه ها هستند که مرتبط با فعالیت شرکت نیستند. فرض کنید که یک شرکت فولاد سازی زمین خودش را می فروشد، فروش زمین یا فروش کارخانه فعالیت اصلی شرکت فولاد سازی نیست در واقع فولادسازی کارش این است که شمش فولاد تولید می کند یا بفروشد یا ورق های فولادی تولید کند یا میلگرد و تیرآهن تولید کند و بفروشد، اما اگر شرکت زمینی یا کارخانه ای یا ماشین آلاتی بفروشد و سود کسب کند این سود جزء درآمد یا هزینه های غیر عملیاتی است که مرتبط با فعالیت های اصلی آن شرکت نیست.
جمع این ۹ میلیارد تومان هزینه با ۵ میلیارد و ۷۰۰ تومان سود میشود ۳ میلیارد هزینه که اگر از سود عملیاتی کسر کنیم میشود سود قبل از مالیات یا سود مشمول مالیات .
در نهایت اگر از سود قبل از مالیات، مالیات را کسر کنیم به سود خالص می رسیم که شاید خیلی ها برایشان سوال پیش آمده باشد که شرکتها چه دلیلی دارد که در مورد بیاید پذیرفته بشوند؟
نرخ مالیات در کشور ما برای عموم شرکت ها ۲۵ درصد است. اما شرکت هایی که در بورس فعالیت می کنند ۱۰ درصد این ۲۵ درصد را معافیت مالیاتی میگیرند یعنی آن ۲۵ درصد می شود حدود بیست و دو و نیم درصد یا شرکت هایی که شناوری شان در بورس بالاتر از ۲۰ درصد باشد مجدد ۲ و نیم درصد دیگر از مالیات شان کسر میشود یا شرکت هایی که در مناطق آزاد تجاری یا مناطق کمتر توسعه یافته کار می کنند چندین سال (۱۰ سال یا ۱۵ سال) از پرداخت مالیات معاف هستن یا شرکت هایی که فروش صادراتی داشته باشند و محصولات نهایی خودشان را صادر میکنند، درآمدی که از طریق صادرات کسب می کنند از مالیات معاف هستند و یکسری موارد دیگر.
من جمله سوده سپرده ها، شرکت های تولیدی اگر سپرده در بانک قرارداد باشند سودی از طریق آن سپرده ها کسب کرده باشند آن سود میشود سود غیر عملیاتی چون فعالیت اصلی آن شرکت تولیدی سپرده گذاری در بانک یا موسسات مالی اعتباری نیست بنابراین اگر سودی کسب کنند آن سو د هم مشمول مالیات نیست .
طبیعتاً اگر نمودار قیمت سهام این شرکت را هم مشاهده کرده باشید در سال ۹۴ تا ۹۵ که این سود خالص افت کرده قیمت سهام این شرکت هم افت کرده.می توانید نمودارش را از طریق نرم افزارهای تکنیکالی مشاهده کنید که به چه صورتی بوده.
اگر سراغ یادداشت بهای تمام شده (که این جا یادداشت نوزده است) برویم برای بررسی بنیادی شرکت های تولیدی دو ت ایتم در صورت سود و زیان خیلی اهمیت دارد (البته عموم شرکت های تولیدی) شرکتهای استثنای تولیدی هم داریم که در بازار بورس و هستند و عمده درآمد شان هم از فروش است و هزینههای تمام شده هم ندارند و درآمدهای سرمایه گذاری شان خیلی مهم است اما عموما شرکتهای تولیدی عمده درآمدشان از محل فروش است و عمده هزینه هایی که پرداخت میکنند بابت بهای تمام شده تولید است.
اگر یادداشت بهای تمام شده را نگاه کنید (اینجا صفحه ۱۹ است).بهای تمام شده را نوشته و در این مثال عددش ۸۸۵ میلیارد تومان است. بهای تمام شده ۳ سرفصل اصلی دارد که خیلی مهم است یکی موادی هست که شرکتها برای تولید محصولاتشان از آن استفاده میکنند که اصطلاحاً به آن مواد اولیه مصرفی می گویند که بعضی از مواد مستقیم هم به آن گفته میشود.
مورد بعدی دستمزدی هست که بابت تولید محصولات پرداخت می کنند و در نهایت سربار ساخت مواد مستقیم است.
فرض کنید که تولیدی کفش مواد مستقیم میشود آن چرمی که بابت تولید کفش از آن استفاده می شود یا همان مواد دیگری که در تولید کفش نیاز هست. دستمزد مستقیم یعنی همان حقوق و دستمزدی که برای تولید کفش به کارکنان یا نیروهای انسانی خودش پرداخت میکند و سربار ساخت منظورش یکسری هزینههای تولید است که جزء مواد و دستمزد نیستند و در سربار ساخت قرار می گیرند.
مثلاً برای یک تولیدی کفش قطعا برق مصرف می شود ،گاز مصرف می شود، قطعاً دستگاه های تولیدی کفش نیاز به تعمیرات، روغن کاری دارند اینها می شود هزینه های سربار ساخت که هزینه های جزئی هستند که در حقوق و دستمزد قرار نمی گیرند اما عمدتاً سهم مواد مستقیم در شرکتهای تولیدی بیشتر از دو آیتم دیگر است مگر اینکه شرکت تولیدی از تکنولوژی تولیدی خیلی قدیمی استفاده کند که این جا طبیعتاً هزینه استهلاک و هزینه انرژی خیلی می رود بالا و سهم سربار ساخت خیلی افزایش پیدا می کند در شرکتهای در صنعت سیمان در کشور ما این موضوع کاملاً مصداق دارد.
مجدد به صورت سود و زیان رجوع می کنیم، یک اصطلاحی در بازار سهام داریم تحت عنوان eps در واقع می خواهد بگوید که سود هر سهم این شرکت چقدر است.
اینجا سود خالص برای کل شرکت ۷۳۰ میلیارد بود اما اگر این ۷۳۰ میلیارد سود خالص را تقسیم بر تعداد سهام آن شرکت کنیم به eps می رسیم. تعداد سهام شرکت را می توانیم در سایت tsetmc ببینیم.
تعداد سهام این شرکت ۶ میلیارد سهم است اگر این عدد ۷۳۰ میلیارد را تقسیم بر ۶ میلیارد نمائیم حدوداً به ۱۲۰ تومن eps میرسیم که این ۱۲۰ تومن اصطلاحاً در بازار تحت عنوان eps شناسایی می شود.
این سود می تواند عملیاتی یا غیر عملیاتی باشد اینکه بتوانید سود عملیاتی و غیرعملیاتی را تفکیک کنید از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است چون طبیعتاً شرکت ها در بازار سهام اگر هزار تومان سود داشته باشند اگر بخش زیادی از ایم هزارتومان از طریق عملیاتی باشد بسیار ارزشمند تر است نسبت به اینکه از طریق غیرعملیاتی کسب شده باشد. ویژگی درآمدهای عملیاتی این است که این درآمدها مستمر و تکرار شونده هستند اما درآمدهایی که غیرعملیاتی هستند عموما مستمر نیستند
درآمد عملیاتی فرض کنید یک شرکتی فولادساز است و محصولات فولادی تولید می کند اگر این محصولات فولادی سود داشته باشند به این می گویند سود عملیاتی ولی اگر این شرکت یک زمین یا یک ساختمانی را به فروش برساند به این می گویند سود غیرعملیاتی.
اگر اتفاق خاصی نیفتد سود عملیاتی شرکت همیشه مستمر است و این سود تکرار شونده است چون که کارش تولید فولاد است و این تولید فولاد همواره با سود همراه است. اگر هم غیر عملیاتی باشد این غیرعملیاتی ممکن است سال بعد تکرار نشود مثلاً امسال شرکت اقدام به فروش یک قطعه زمین یا کارخانه میکند، فروش زمین و کارخانه دیگر هرسال اتفاق نمیافتد و این غیر مستمر است. بازار سهام و سرمایه گذارها به این عملیاتی و غیرعملیاتی بودن سود خیلی عکس العمل نشان میدهند که حتما در ارزش گذاری شرکت ها و ارزش گذاری سهام به آنها خواهیم پرداخت.
دیدگاهتان را بنویسید